-
واق واق سگ
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391 08:05
حتما شنیدی که وقتی یه سگ واق واق میکنه یکی در میاد میگه سگه داره پارس میکنه خیلی غم انگیزه که میمون وار داریم خودمون سگ خطاب میکنیم و نمیفهمیم توضیحات : به اقوام ایرانی میگفتن پارس چون اعراب حمله کردن به ایران واسه خرد کردن اوووووون همه افتخار و شکوه وقتی سگاشون واق واق میکردن میگفتن سگه داره پارس میکنه واقعا غم انگیزه
-
شاهنامه آخرش خوشه یعنی چی؟
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 13:24
ریشه این ضرب المثل عربیه چون اعراب به ایران حمله کردن و ایران به فنا دادن و فردوسی بزرگ اخر شاهنامه به این موضوع اشاره میکنه واسه همین میگفتن شاهنامه اخرش خوشه حالا بازم بگو شاهنامه آخرش خوشه
-
گفتیم یه چی بنویسیم دیگه
شنبه 30 دیماه سال 1391 13:28
سلام به تو پرنیانم که این مطلبم به خاطر دل تو مینویسم چون تویی که حس نوشتن بهم میدی متاسفانه روزها و هفته ها همش تکراری شدن و هر سال بدتر سال پیشه ولی کاری نمیتونیم بکنیم جز دیدن نابودی .............................. بگذریم پرنیان چطوری چه میکنی انگار ازم ناراحت شدی مگه چی گفتم خب حق دارم دیگه از تو توقعم زیاده دلیلشم...
-
اولین روز تعزیه
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 13:30
سلام به همه عزیزان امروز هفتم محرمه و اولین روز برگزاری تعزیه انشاالله که بتونم فیلم تعزیه و بزارم التماس دعا دارم از همتون
-
محرم هم رسید
یکشنبه 28 آبانماه سال 1391 21:06
میخوام چند فیلم از برنامه های محرم تو بوشهر براتون بزارم خوشحال میشم نظر بدید
-
تسلیت بابت زلزله اذربایجان
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1391 01:44
یه کم دیر شد ولی نتونستم چیزی ننویسم واقعا از صمیم قلبم واسه مردم ازبایجان عزیز ارزوی صبر بر این درد بزرگ دارم امیدوارم که خداوند نگهدار همه مردم دنیا باشه به ویژه اذریهای عزیزم
-
از کجا تا کجا
جمعه 3 شهریورماه سال 1391 12:03
یادم میاد کوچیک که بودم دوست داشتم خلبان بشم واسه همین تصمیم گرفتم بعد سیکل برم تو نظام ولی متاسفانه چون معدلم کم بود نتونستم واسه همین گفتم بعد دیپلم حتما میرم دانشکده افسری اما اینم چون معدلم کم بود نتونستم وارد بشم خلاصه خیلی از روزهایی که میتونستم ایندم بسازم به خاطر تنبلی و بی فکری از دست دادم اگه روزی که دیپلم...
-
ممنونم بابت همدردیتون
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1391 23:31
درود بر همتون تو پست قبلیم نوشته بودم فریاد رسی نیست . اگه راستشو بخواین درکش نمیکردم ولی وقتی حرفای دوستای گلم شنیدم کم کم تونستم تا اندازه ای بتونم خودم جای اون بزارم و فهمیدم که چه زجری میکشه بایت این دوراهی . دوستای گلی که تو این مدت منو تنها نگذاشتین و راهنماییم کردین دست مریزاد به امید خدا همیشه سلامت و موفق...
-
فریاد رسی نیست
جمعه 6 مردادماه سال 1391 02:57
خسته شدم بس که گفتم دوست دارم تا کی باید بسوزم پای کسی که ترسید به پدر مادرش بگه بابا من یکی دیگه دوست دارم فقط چون تو ازدواج قبلیش نامردی دیده بود پس یکی بیاد به من بگه اصلا بزنه تو سرم که چرا منتظر یه همچین کسی هستم چرا ، چرا ، چرا ، چرا
-
ما چقدر زود باور هستیم
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 03:13
دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت. او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت و یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته خود دلایل زیر را عنوان کرده بود : ۱- مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و...
-
اونقدر دلم گرفته که حتی گریه هم ارومم نمیکنه
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 19:01
روزگار اما وفا با ما نداشت! طاقت خوشبختی ما را نداشت ! حسن باران این است که زمینی ست، ولی آسمانی شده است و به امداد زمین می آید حسن باران این است که مرا میبرد از خویش به عشق و مرا بر میگرداند از عشق به خویش شعر میخواند در گوش من آرام آرام هیچ میدانی این قطره که بر گونه ی زیبای تو ریخت از کجا آمده بود؟ از کدام اقیانوس؟...
-
بدون شرح
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 13:15
شما بگید چی بنویسم
-
به خاطر یک دوست
سهشنبه 1 آذرماه سال 1390 23:38
سلام به تو که همیشه به یادمی چند وقته خیلی غمگینم و دلیلشم نمیدونم از دانشگاه و ........ بدم میاد برام دعا کن تا از این حالت در بیام پرنیان جووووووونم برام دعا کن
-
تمام بدنم میلرزه ، تنم سالمه اونی که مریضه روح و روانمه
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 11:06
همه لرزش دست و دلم از آن بود که که عشق پناهی گردد، پروازی نه ، گریز گاهی گردد . آی عشق آی عشق چهره آبیت پیدا نیست . و خنکای مرحمی بر شعله زخمی نه شور شعله بر سرمای درون آی عشق آی عشق چهره سرخت پیدا نیست. غبار تیره تسکینی بر حضور ِ وهن و دنج ِ رهائی بر گریز حضور . سیاهی بر آرامش آبی و سبزه برگچه بر ارغوان آی عشق آی عشق...
-
غم
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 10:57
اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست.
-
باشه
شنبه 1 مردادماه سال 1390 13:16
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...
-
شروعی دوباره
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 09:29
سلام به همه میخوام از نو بنویسم به امید اینکه افکارم هم نو بشه